بررسی زبان طراحی خودروهای EV و درون سوز : تفاوت یا تشابه؟ مساله این است!

در این مطلب بررسی زبان طراحی خودروهای EV و درون سوز را انجام می دهیم و از تفاوت و تشابهات آن ها می گوییم.
چه طرفدار خودروهای برقی باشیم و چه مخالف سرسخت آن، باید به این موضوع اعتراف کرد که خودروهای الکتریکی با سرعت زیادی در حال فراگیر شدن در دنیای تکنولوژی محور امروزی می باشند و خودروسازان برتر جهان، به طور شگفت انگیزی در حال رقابت برای پیشی گرفتن و به عبارتی سلطه بر این بازار جذاب هستند تا با معرفی و گسترش سبد محصولات الکتریکی خود، سهم بیشتری از این بازار تصاحب کنند. با این وجود اما خودروهای الکتریکی چه به لحاظ ساختار و چه از نظر استایل و ویژگی های ظاهری، منتقدین فراوانی را داشته و دارند و به نظر می رسد خودروسازان همچنان در تکاپو برای جلب نظر این افراد و ترغیب آنان به سمت خودروهای الکتریکی هستند.
اما در این مطلب و بر خلاف آنچه که در گذشته مطالبی پیرامون خودروهای الکتریکی و تمام برقی نوشته شده است، قصد داریم تا خودروهای الکتریکی را از منظر برخی ویژگی های ظاهری و زبان طراحی بررسی و نظر برخی از طراحان و کارشناسان بزرگ دنیای خودرو را در رابطه با آن به اشتراک بگذاریم.

برای بیش از یک قرن است که اکثر طراحان خودرو مجبور به طراحی و توسعه خودروهایی بر پایه پلت فرمی بودند که در برگیرنده یک موتور احتراق داخلی و یک گیربکس می باشد. ضمن اینکه در طراحی خودروهای دیزلی تا حد زیادی، روند طراحی توسعه به همین شکل بوده و هست و به همین دلیل ما تفاوت استایل و سبک طراحی ساختارشکنی را بین خودروهای بنزینی و دیزلی به عنوان یک محصول امروزی و مدرن شاهد نبودیم و نیستیم.

اما با حرکت به سمت طراحی، توسعه و تولید خودروهای مدرن تر مانند خودروهای هیبرید که از پیشگامان این عرصه، می توان به تویوتا با مدل پریوس اشاره کرد که در سال ۱۹۹۷ میلادی معرفی و در سال ۲۰۰۰ به صورت جهانی عرضه شد و با استقبال قابل توجهی نیز رو به رو شد، و نیز در پی آن خودروسازان دیگری مانند نیسان، جنرال موتورز، ب ام و و … نیز با عرضه مدل های لیف« Leaf»، شورلت ولت«Volt» و i8 و i3، شاهد استایل و سبک طراحی نسبتا متفاوت و تا حدی عجیب و غیر قابل هضم برای این دسته از خودرو ها بودیم که در بسیاری از موارد با عدم استقبال مشتریان رو به رو شدند.
اما در سال ۲۰۱۲، کمپانی آمریکایی تسلا که به عنوان یک خودروساز نو پا شناخته می شد، با معرفی تسلا مدل S به عنوان یک خودروی تمام الکتریکی اما با ظاهری منطقی و به دور از اغراق های همیشگی، همانند پتکی بر روی بت های ساخته شده از استایل ظاهری خودروهای هیبرید و الکتریکی فرود آمد و نگاه خودروسازان و نیز عموم را نسبت به این دسته از خودروها تا حد زیادی تغییر داد.
با این حال اما همچنان خودروسازان مطرحی وجود دارد که در معرفی و ارائه زبان طراحی محصولات تمام الکتریکی خود راه متفاوتی را در پیش گرفته اند و سعی در ایجاد تمایز میان محصولات الکتریکی خود با مدل های درون سوز و بنزینی دارند که از جمله آن ها می توان به مرسدس بنز، کادیلاک و حتی خود تسلا اشاره کرد که با معرفی پیکاپ تمام الکتریکی سایبرتراک، نگاه ها را نه از نظر زیبایی محصول, بلکه از منظر متمایز بودن ویژگی های ظاهری آن, به خود خیره کرد.

برخی خودروسازان نیز مانند ب ام و مخالف این ایده هستند و معتقدند که همانطور که میان طراحی ظاهری خودروهای با پیشرانه بنزینی و دیزلی, تفاوتی وجود ندارد، نباید تفاوت زیادی هم میان این دسته از خودروها با مدل های تمام الکتریکی و برقی باشد، هر چند که در نقض این ایده ب ام و باید به مدل iX اشاره کنیم که از استایلی متفاوت و تا حدی غریب برخوردار بود که البته به لحاظ سبک طراحی مورد انتقاد کارشناسان، رسانه ها و نیز عموم مردم قرار گرفت.

اولین تفاوتی که می توان در میان استایل خودروهای درون سوز سنتی و خودروهای تمام الکتریکی امروزی، بخصوص در سگمنت سدان که این تفاوت آشکار تر نیز می شود, به آن اشاره کرد، پیکره سه جعبه ای یا به اصطلاح “3BOX Design” سدان های معمولی و درون سوز است که امروز در خودروهای الکتریکی جای خود را به فرم های فست بک یا به اصطلاح کوپه های چهار در داده اند.
اما اگر بخواهیم به طراحی بدنه سه جعبه ای اشاره کوتاه داشته باشیم، باید بگوییم که این سبک از طراحی بدنه که در نمای جانبی مشخص است، اصولاً هر یک از بخش های«دماغه یا محفظه موتور»، « اتاق میانی یا فضای سرنشینان» و قسمت «صندوق یا فضای بار» در قالب یک جعبه یا باکس مجزا تعریف می شوند و بر همین اساس یک خودروی سدان یا صندوق دار دارای این سه بخش فرمی را به عنوان یک خودرو با طراحی سه جعبه ای معرفی می کنند.

ضمن اینکه در سگمنت های هاچ بک یا کراس اوور نیز به دلیل حذف قسمت صندوق به عنوان دو جعبه ای و در خودروهای که فرم بدنه آن ها فاقد قسمت دماغه یا کاپوت هستند مانند برخی ون ها و یا اتوبوس ها به عنوان خودرویی با بدنه ی یک جعبه ای یا به عبارت بهتر جعبه ای شناخته می شوند.
اما همانطور که اشاره شد، امروزه به دلیل ساختار متفاوت تر پلت فرم های الکتریکی و نحوه چیدمان باتری ها در کف خودرو، شاهد تغییر در ساختار و معماری و نیز پیکره کلی مدلهای الکتریکی جدید شده ایم. موردی که اگر بخواهیم به طور واضح تر به آن اشاره کنیم در محصولات جدید مرسدس که با نام EQ عرضه می شوند، قابل مشاهده است.
گوردن واگنر «Gorden Wagner» رئیس دپارتمان طراحی مرسدس بنز، طی مصاحبه ای با نشریه تاپ گیر، در رابطه با این سبک از طراحی خودروها و نیز محصولات مرسدس اینگونه پاسخ می دهد و به چند فاکتور مهم و نیز برخی محدودیت ها را در اتفاق افتادن این عوامل دخیل می داند که اولین آن یعنی تفاوت در ساختار و معماری خودروهای الکتریکی و نحوه چیدمان باتری در کف خودرو است که سبب شده ترکیب سدان های سه جعبه ای با این معماری و پلت فرم جدید، نتوانند تناسبات تا حدی اصولی و زیبایی را خلق کنند. مورد بعدی که واگنر به آن اشاره می کند، بحث آیرودینامیک است که به شدت سبک طراحی و استایل نه تنها محصولات مرسدس بنز و نیز سگمنت سدان، بلکه محصولات سایر خودروسازان و سایر سگمنت های خودرویی را به شدت تحت تاثیر قرار داده و باعث شده تا امروزه با فرم های بدنه جدید و تا حدی غریب و دیر هضم مانند «فست بک» یا «سدان کوپه» که به آن اشاره کردیم بیش از پیش رو به رو شویم.
به اعتقاد گوردن واگنر هر چند الکتریکی شدن خودروهای باعث شده تا آزادی عمل طراحان و به ویژه طراحان بدنه بیشتر شود، اما در عین حال محدودیتهایی را نیز برای آنان به وجود آورده که سبب شده ما امروزه با خودروهای رو به رو شویم که نسبت به فرم کلی و نیز تناسبات آن ها انتقاداتی صورت می گیرد.

اما در مقابل، رئیس بخش طراحی ب ام و، یعنی دوماگوی دوکک« Domagoj Dukek» نظر متفاوتی دارد، او در مصاحبه ای در مراسم رسانه ای Concorso d’eleganza Villa d’Este در کومو ایتالیا به این سوال اینگونه پاسخ داد؛« چرا یک خودروی الکتریکی باید از استایلی کاملا متفاوت برخوردار باشد؟ من نمی خواهم که همه چیز کاملا متفاوت باشد. همانطور که ما طراحی خودروی دیزلی را از بنزینی جدا نکردیم، در رابطه با خودروهای برقی نیز همین روند را طی می کنیم».
او معتقد است که با وجود اینکه تقریبا هیچ پیشرانه ای در قسمت جلو خودرو قرار ندارد اما همچنان خودروهای الکتریکی از پیشرانه محرک برخوردار می باشند. با این تفاوت که این پیشرانه در قالب یک یا چند پک باتری در قسمتی دیگر از خودرو( معمولا در زیر خودرو) قرار می گیرند. به همین دلیل خودروهای الکتریکی باز هم تا حدی از تمام ویژگی های فنی خودروهای درون سوز برخوردار هستند و این خود دلیلی است که ما در BMW، بر خلاف مرسدس بنز، از نظر ظاهری تفاوت فاحشی میان مدل های الکتریکی و بنزینی نمی بینم، موردی که با مشاهده مدل های سری هفت و پنج و نیز i7 و i5 شاهدش هستیم. دوک به این موضوع اشاره می کند که مرسدس بنز، مشتریان خود را مجبور می کند تا از بین کلاس S معمولی با پیشرانه درون سوز یا EQS الکتریکی یکی را انتخاب کنند، در حالی که در مقابل، BMW به مشتریان خود یک انتخاب با پیشرانه متفاوت بنزینی یا الکتریکی می دهد، اما با طراحی ثابت و یکسان میان دو مدل.

حال اگر بخواهیم به یکی دیگر از عناصر طراحی بدنه که سبب ایجاد تمایز بیشتر میان خودروهای الکتریکی و بنزینی یا درون سوز می شود اشاره کنیم، استفاده از جلو پنجره یا «grill» حتی با ابعاد کوچک است، چرا که پیشرانه های سنتی نیاز به خنک کنندگی نسبتا زیادی دارند و به همین دلیل یکی از ویژگی های کاربردی در استایل این خودروها، استفاده از جلو پنجره در پوزه و نمای جلو خودرو جهت خنک کردن پیشرانه است، اما در خودروهای الکتریکی با توجه قرارگیری باتری ها در کف خودرو و سایر موارد فنی که تفاوت زیادی با پیشرانه های درون سوز دارد، عملا استفاده از جلو پنجره در نمای جلو تاثیری در خنک کاری باتری ها نداشته و بیشتر جنبه تزیینی پیدا کرده است. با توجه به این موضوع خودروسازان نیز از این قطعه در طراحی محصولات الکتریکی خود بیشتر به عنوان یک ویژگی بصری و به عبارتی تزئینی برای بیان هویت برند خود استفاده می کنند تا یک ویژگی کاربردی.

اما رابرت کامبرفورد«Robert Comberford» از طراحان سابق خودرو و نویسنده نشریه «Motortrend» معتقد است شکل و جزئیات طراحی یک وسیله نقلیه باید بیانگر هدف و عملکرد واضح و مشخصی از آن باشد و در ادامه می گوید؛« من هیچ ایده مطلقی در مورد اینکه ماشین های الکتریکی چگونه باید به نظر برسند ندارم. و کسانی که امروزه در زمینه طراحی خودرو کار می کنند نیز هنوز به قطعیت نرسیده اند. به نظر می رسد که پنهان کردن تفاوت بین خودروهای الکتریکی و خودروهای واقعی«درون سوز» امروزه به مهم ترین دغدغه استایل بدنه تبدیل شده است که به نظر من. نباید باشد. یعنی طراحی جزئیات باید به گونه ای باشد که روش مصرف انرژی خودرو را به صورت بصری به نمایش بگذارد و نیازی به نزدیک تر شدن و خواندن برخی نوشته ها برای تشخیص ویژگی های یک محصول نباشد.»

با این تفاسیر اما به نظر می رسد که ایجاد تمایز و یا عدم تمایز استایل و سبک طراحی خودروهای الکتریکی و بنزینی یا دیزلی همچنان یکی از بحث های اصلی در میان طراحان و کارشناسان صنعت خودرو است و موافقان و مخالفان خاص خود را دارد. حال شما کاربران گرامی نیز نظرات خود را در رابطه با این موضوع و اینکه زبان طراحی اختصاصی را برای محصولات الکتریکی یا EV می پسندید یا زبان طراحی مشترک را ترجیح می دهید, بیان کنید.
از طراحی های فضایی و عجیب غریب بعضی از خودرو های الکتریکی فعلی بیزارم
عالی و قوی